ستایشستایش، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه سن داره

رنگین کمانی به رنگ تو

بدون عنوان

  این ادم برفی رو تو اسفند ٩١ دم دمای عید درست کردی امسال اصلا برف ندیده بودی همش میگفتی چرا برف نمیاد .تو عین ناباوری همه نزدیک عید برف اومد . رفتیم بالا پشت بام ی سطل برف پر کردی اوردی تو حموم ادم برفی کوچولو درست کردی ...
21 اسفند 1391

اولین کادوی فرشته ها

الان حدود یک سالی هست که جدا میخوابی دخملم واقعا تو همه چیت خوبه راحت جدا شدی فقط یک شب اذیت کردی با اون شیرین زبونیات التماس میکردی که پیشم بخوابی میگفتی مامان خیلی دوست دارم .اینم اولین کادویی که فرشته ها برات اوردن .خیلی قشنگه .بعد از این هم بازم تو شبهای مختلف برات کادو میاوردند.دی ٩١ ...
7 دی 1391

نقاشی ستایش

اینی که داری میکشی صندلی های عروس و داماد بعدبغلیش داماد دو عروس دسته گلشون .اون خانومه هم از دوستانشون .بالای صفحه هم بلند گوهای تالارالبته اون وسطی چراغ تزیینییه هر موقع هم نقاشی میکشی جز به جز تعریف میکنی که چی کشیدی. اینم دوتا پرنسس هستند میگی این غزل این دختر داره دونه میریزه جوجه سرش بالا گرفته داره دونه میخوره اینم عروس و داماد   ...
7 دی 1391

بدون عنوان

ستایش من الان که به کلاس قرآن میری و داری حروف الفبا را یاد میگیری هرروزعمه هات زنگ میزنن و میگن که تو برای طه و غزل این حروف ها را بخوانی چون آنها با صدای تو می خندند .برای اینکه حروف ها را با یه روش خاصی میخونی ...
3 دی 1391